آرمانآرمان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
رادمانرادمان، تا این لحظه: 4 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

آرمان و رادمان الماس های زندگیم

شادم

سلام اصلا روحیه ام عوض شده این دو سه روزه با اجازتون آخر هفته یعنی 16 بهمن تولدمه ( مطلب برای هفته قبل هست.) دومین تولدی که آرمان هم کنارمه... حالا بذار قضیه ی شادم رو بگم : دو سه روزه که آرمان رو پا نمیخوابه و من خودمو میزنم به خواب که مثلا آرمانم بخوابه...یه چراغ خواب کم نور هم تو اتاق روشن میذارم و بقیه جاهارو خاموش میکنم و خونه هم در سکوت کامله. آرمان اول چهار دست پا اینور اونور میره و بعد میاد خودشو میچسبونه به من دست میکشه رو صورتم یا با موهام بازی میکنه یعنی نمیییییییدونید من چه کیفی میکنم هی مثلا میخواد منو بیدار کنه و تکونم میده....منم چشام نیمه باز نگاش میکنم... رو کله ام میخوابه بعد میاد رو کمرم.....
14 بهمن 1393

عکسای تولد رسید

  سلام   بعد از یک ماه امروز وبلاگ حالش خوب بود و عکسا رو تند تند آپ کردم.... تولد شازده آرمان با تم جغد برگزار شد (البته من به شوم بودن جغد اعتقاد ندارم و این خرافه فقط مختص ایرانیاست چون تو کشورای دیگه جغد رو نحس نمیدونند، اما نمیدونم چرا مامانه زنداییم درست تو همین روز به دیدار حق شتافت!!!!!!!!) تمامه اون عروسک پارچه ایا و جغدای مقوایی و تم کار دست خود اینجانبم بود. امیدوارم که مقبول افتد. ماشالله یکی دوتا هنر ندارم که خییییییییییلی خانومم....خییییییییییییییییییییییلی تمامه 40 تا بادکنک رو یه تنه باد کردم...باباییهم زحمت نصب رو کشید. ریسه و بقیه مخلفات هم از بازار خریداری ...
12 بهمن 1393
1